از یه جایی به بعد...

 از یه جایی به بعد...

 مرض چک کردن موبایلت خوب میشه

 حتی یه وقتایی یادت میره موبایل داری

 دیگه دل شوره نداری که گوشیتو جا بزاری یا پیامات بی جواب بمونه

 از یه جایی به بعد...

 دیگه دوسنداری کسی رو به تنهاییت راه بدی

 حتی اگه تنهایی کلافت کرده باشه

 از یه جایی به بعد...

وقتی کسی بهت میگه دوست دارم میخندی و ازش فاصله میگیری

از یه جایی به بعد...

 دلت برای یه اغوش امن تنگ میشه و دیگه به هیچ اغوشی فکر نمیکنی

از یه جایی به بعد ...

حرفی واسه گفتن نداری و سکوت رو به هر حرفی ترجیح میدی و می ری تو لاک خودت

از یه جایی به بعد ...

از اینکه دوست داشته باشن می ترسی

و جای دوست داشته شدن ها قلبت ازش می سوزه

از یه جایی به بعد...

یه حسی داری به نام بی تفاوتی

نه از دوسداشتن ها خوشحال میشی

نه از دوست نداشته شدن ها ناراحت

از یه جایی به بعد

... توی هیجان انگیز ترین لحظه ها هم فقط نگاه می کنی...



نظرات شما عزیزان:

رضا
ساعت2:10---2 مرداد 1393
جالب بود
احساست الان منُ نوشتی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 2 فروردين 1393 | 16:39 | نویسنده : دختر باران |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.